تجربه اعضای اولیه انجمن ها نشان داده است که ما برای حفظ بهبودی خود و
پیشگیری از لغزش می بایست پیام بهبودی را به معتادین در حال عذاب برسانیم.
بیل دبلیو، یکی از بنیانگزاران انجمن " الکلی های گمنام " به این نتیجه
رسید که تنها از طریق بازگو کردن داستان زندگی خود و تلاش در کنار یک الکلی
دیگر که در عذاب است و ارائه راه حل به وی می تواند از مشروبات الکلی دور
بماند. همین ایده کوچک و ساده بود که باعث شد تا دیگران نیز همین راه را در
پیش بگیرند و سرانجام آنچه که امروزه انجمن دوازده قدم نامیده می شود به
وجود آید. هدف انجمن ۱۲ قدم نشان دادن این واقعیت است که کمک یک معتاد به معتاد دیگر در واقع خاصیت درمانی دارد.
وقتی
ما راهنمای دیگران هسیتم در واقع از خود در برابر لغزش و از سر گرفتن مصرف
مواد مخدرمحفاظت می کنیم. وقتی به دیگران می گوئیم برای بهبودی باید چه
کارهائی را انجام دهند، در واقع به خودمان نیز یادآوری می کنیم که برای حفظ
پاکی باید به همان پیشنهادها عمل کنیم تا از لغزش و روی آوردن دوباره به
مصرف مواد مخدر در امان بمانیم.
علاوه بر این، کسانی که تجربیات خود را
در زمینه بهبودی از بیماری اعتیاد با دیگران در میان می گذارند؛ کارشان به
نوعی ارزش و خاصیت درمانی دارد چون به یکدیگر تجربه، نیرو و امید می دهند.
با مبادله تجربیات بین راهنما و رهجو رابطه ای قوی بین آنها ایجاد می شود و
همین رابطه باعث می شود که هر یک از آنها با جدیت و قاطعیت بیشتری برای
مقابله با لغزش و افتادن دوباره در دام اعتیاد تلاش کنند و برای ادامه مسیر
بهبودی انگیزه داشته باشند.
قسمتی از وظایف و مسئولیت های راهنما بازگو
کردن نواقص اخلاقی، احساس های ناخوشایند، ترسها و کشمکشهای درونی است.
صداقت داشتن و احساس شرمندگی نکردن در گفتن این گونه مسائل از سوی راهنما
به رهجو باعث می شود که رهجو نسبت به راهنما اعتماد پیدا کند و در عین حال
به خود ما نیز مزمن بودن بیماریمان را یادآور می شود و باعث می شود تا
بیماری خود را جدی بگیریم و در راه بهبودی خود کوتاهی و سهل انگاری نکنیم.
وقتی تجربیات، کمبودها و نواقص خود را با رهجویمان در میان می گذاریم در
واقع خودمان نیز به ۱۲ قدم را کار می کنیم و غرور و خود بزرگ بینی را کنار
گذاشته و به رهجو نشان می دهیم که خود ما نیز فردی معتاد در حال بهبودی
هستیم و باید همانند دیگران بطور روزانه قدم هایمان را کار کنیم.
خداوندا
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم : پذیرش - فروتنی
شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم : تمایل و صداقت
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم : روشن بینی
که اگر 5 اصل پذیرش و فروتنی و تمایل و صداقت و روشن بینی را درک کنیم قدمها را خوب و استوار برداشتیم ..
دعای آرامش دارای سه قسمت است که کل برنامه معتادان گمنام در دعای آرامش نهفته است .1 در دوران اعتیاد در جایگاهی بودیم که تصور می کردیم وسعی در تغییر دادن دیگران را داشتیم ولی با آشنا شدن با برنامه درک کردیم که هیچ چیز را نتوانسته ایم تغییر دهیم .2 شهامت از درون سرچشمه می گیرد شهامت یعنی آنچه را که می توانم.همه چیز از نوع نگرش و دیدگاه مااست باطرز تفکر ودیدگاهای ما تغییر کند .بخاطر اینکه نواقص در وجود ما است سعی می کنیم که انتخابمان مثبت باشد ما با تغییر خود زمینه را برای تغییر دیگران فراهم می کنیم وبا پیدا کردن شهامت نگاهی به درون خود می کنیم که در قدم چهارم این اتفاق می افتد.3 دانش قسمت سوم زمینه را برای فروتنی وقابلیت این را پیدا می کنیم که روشن بینی پیدا کنیم وبا کارکردن قدمهای دوازده گانه وسنتهای دوازده گانه خداوند آن دانش را به ما هدیه می کند..
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است........ با دوستان مروت با دشمنان مدارا
دوستان برای بهبودی سعی کنیم روزانه به این سوالات پاسخ دهیم و برای خودمان بخوانیم تا بتوانیم نقایص خود را بشناسیم و برای رفع آن بکوشیم.
1) آیا امروز پاک هستم؟
2) آیا امروز تغییر در اعمال و رفتار خود داشته ام؟
3) آیا امروز بیماریم زندگی مرا اداره کرد؟اگر آری،چگونه؟
4) امروز چه کاری کردم که حال آرزو می کنم آن را انجام نداده بودم؟
5) امروز چه کاری نکردم که حال آرزو می کنم آن را انجام داده بودم؟
6) آیا امروز با خود خوب بوده ام؟چگونه؟
7) آیا امروز روز خوبی بود؟
8) آیا خوشحال بودم؟
9) آیا آرامش داشتم؟
10) آیا امروز با راهنمایم صحبت کرده ام؟
11) آیا امروز در جلسه ای شرکت کرده ام؟کجا؟
12) آیا امروز تجربه امید و نیرویم را به مشارکت گذاشته ام؟
13) افرادی که امروز در زندگی ام به آنها اعتماد دارم چه کسانی هستند؟
14) چه کسانی امروز به من اعتماد دارند؟
15) آیا امروز هیچ یک از نشریات معتادان گمنام را مطالعه کرده ام؟
16) امروز کدام قدم را آگاهانه کار کرده ام؟
17) آیا امروز به عجزم اقرار کرده ام؟
18) آیا امروز توانستم به نیروی برترم اعتماد کنم؟
19) امروز درباره خود چه یاد گرفتم؟
20) آیا امروز با یکی از افراد برنامه تماس تلفنی یا حضوری داشته ام؟
21) آیا امروز هیچ جبران خسارتی کرده ام؟
22) آیا امروز جبران خسارتی بدهکارم؟
23) آیا امروز اشتباه خود را برای کسی اقرار کرده ام؟
24) آیا نگران دیروز یا فردا بودم؟
25) آیا می توانم خود را همینطور که امروز بودم بپذیرم؟
26) آیا امروز احساس می کردم که من هم جزئی از انسانیت هستم؟
27) آیا گذاشتم امروز وسوسه چیزی مرا فرا گیرد؟
28) آیا امروز کاری کردم که باعث آزار و صدمه به خودم یا دیگری شود؟اگر آری،چگونه؟
29) آیا امروز مایل هستم تغییر کنم؟
30) آیا امروز دعا و نیایش کردم؟
31) این کار چگونه روی زندگی من تاثیر داشت؟
32) امروز کدام یک از اصول روحانی را توانستم در زندگی ام به کار گیرم و تمرین کنم؟
33) آیا امروز مهم ترین مسئله برایم در زندگی پاک ماندن بود؟
34) آیا امروز بی آنکه انتظار داشته باشم چیزی از خود ایثار کرده ام؟
35) آیا امروز در زندگی من ترس جای داشت؟
36) آیا امروز شادی یا ناراحتی شدید احساس کرده ام؟
37) آیا امروز برای کسی دعا کرده ام؟
38) آیا امروز خوشحال بودم؟
39) آیا امروز آگاهانه به خاطر داشتم که دیگر حق انتخاب دارم؟
40) آیا امروز رفتار صلح جویانه ای داشته ام؟
با امید به خداوند هر روز روز بهتری خواهیم داشت
اگر چه شاید با احتیاط و تردید به اتاقهای معتادان گمنام نزدیک شویم ، اما با یک در آغوش گیری ،لبخند و (باز هم به جلسات بر گرد)صمیمی از ما استقبال می شود . شاید اولین جایی باشد که در ان پس از مدتی طول و دراز احساس می کنیم که از ما استقبال شده است . سایر اعضاء را می بینیم که صحبت میکنند ، می خندند و برای صحبت بیشتر ضمن صرف چای دسته دسته جلسه را ترک میکنند . از اینکه ایا ما هم میتوانیم به جزعی از این گروه صمیمی تبدیل شویم ف در شگفت هستیم .
الگوی انزوای ما میتواند پیوستن به این گروه را برای ما دشوار سازد . اما در طول زمان به تدریج خود را جزیی از این گروه می دانیم . کم کم دوستانی پیدا میکنیم و زندگی ما شروع به تغییر می کند .
NAبه ما می اموزد چگونه بر انزوای خود غلبه کنیم . از طریق اولین روابط دوستی خود در جلسه همیشگی ، کم کم متوجه می شویم که پیدا کردن دوست مشکل نیست . وقتی در باره خود با دیگران صحبت می کنیم ، احساس تعلق پیدا می کنیم .
فقط برای امروز : بخاطر روابط دوستانه ای که نیروی برتر در NA در اختیار من گذاشته ، سپاسگزارم . به این خاطر دیگر احساس تنهایی نمی کنم.
- مهارت تطابق با استرس،
2- مهارت دوست یابی
3- مهارت برقراری ارتباط اجتماعی
4- مهارت "نه" گفتن
5- مهارت تفکر نقاد
6- مهارت تصمیم گیری
باید والدین با این مهارت ها آشنا باشند و فرزندان خود را با این مهارت ها مسلح کنند تا میزان انحراف آنها را کم شود
یکی از مهمترین مهارت های پیشگیری از اعتیاد مهارت قاطعیت است. مثلا در هنگام فشار همسالان "نه" بگوید. مطمئنا روزی فرزند ما در معرض تعارف مواد مخدر قرار می گیرد. در آن روز ما کنار او نیستیم و او در یک آزمون سخت قرار می گیرد. در این زمان مهمترین چیزی که فرزند ما را حفظ می کند مهارت هایی است که قبلا به او یاد داده ایم. مسئله جرئت مندی فقط نه گفتن نیست. بلکه چطور بیان کردن نظر خود در جمع است و چطور با خواسته های غیر منطقی دیگران مقابله کردن است. من کی کجا چطور با کی جرئت مندانه برخورد کنم؟ آیا به همان صورتی که با دوستم در هنگام تعارف مواد "نه" می گویم باید به همان صورت به مادر خود هنگامی که می گوید برو مغازه خرید کن "نه" بگویم؟ کجا لازم نیست جرئت مندانه رفتار کنم؟؟؟ در هنگام تعارف مواد توسط دوستمان ممکن است با خود فکر کنیم که "ممکنه دوستیمون به هم بخوره" هیچ ترس و نگرانی نباید داشته باشیم. به بعدش فکر نکنیم باید قاطع حرف خود را بزنیم. بسیاری از معتادان امروز مهارت نه گفتن را از والدین خود نیاموخته اند.
خیلی مواقع پیش می آید که غمگین و افسرده هستیم. ممکن است که آن موقع با خود فکر کنیم چقدر خوبه که الان فلان ماده را مصرف کنیم. از هزاران راه می توانیم به شادی برسیم بدون اینکه مواد مصرف کنیم بعضی بچه ها حال می کنند که به اکس پارتی رفته اند یا شیشه مصرف کرده اند و احساس می کنند که اصطلاحا برایشان "کلاس" داره و برای دوستان خود تعریف می کنند که رفتیم فلان جا شیشه کشیدیم. چون این مواد از غرب اومده حتما یه کلاسه !! در صورتی که ربطی به کلاس داشتن نداره. جوان ها گاهی اوقات درجا می زنند و به جایی نیست که تکیه کنند.
خشم در هنگام عصبانیت رخ می دهد. کنترل خشم چطور؟اگر مهارت ها یا تجاربی از گذشته داشته باشیم می توانیم خشم خود را کنترل کنیم. خشم بخشی از زندگی هر فرد است. اگر در هنگام عصبانیت بتوانیم ارتباط خوب برقرار کنیم بسیار موثر است. مثلا وقتی مادری در جیب فرزند خود مواد ببیند یا دهان و لباس او بوی سیگار بدهد یا احساس کند که فرزندش رفتار های مشکوک دارد اگر مهارت های زندگی نداشته باشد ممکن است همان لحظه عصبانی شده و به بچه خود بگوید "از خانه بیرون برو تو دیگه فرزند من نیستی". این کار بیشتر نوجوان را تحریک می کند و پیش دوستان خود می رود و می گوید حالا که اینطور شد بدتر می کشم. اما در یک ماجرای واقعی فردی که به مواد اعتیاد داشت نقل می کرد که : "وقتی به خانه رفتم دیدم پدر و مادرم گریه می کنند و بعدش امدند با من درد دل کردند و مثال هایی از افرادی که معتاد شده بودند و به فلاکت افتاده بودند برایم زدند." البته باید در هنگام درد دل کردن قاطعانه حرف زد.
قدیم ها که مهارت حل مسئله نداشتند چکار می کردند؟چکار می کردند که معتاد نشدند؟قبلا تابستان مشغول کار بودند اما الان چی؟باید وقت آزاد بچه ها پر شود از طریق کلاس کنکور ، کلاس زبان، کلاس خیاطی،آشپزی،کامپیوتر و ... . از این گذشته در قدیم به این مهارت ها نیاز نبود زندگی ها ساده بود مشکلات کمتر بود ارتباطات کمتر بود. سن مواجهه با اولین مواد مخدر پایین امده است. چون پدر و مادرها در گذشته با این مشکلات مواجه نبودند در نتیجه به این مهارت ها هم نیاز نبود.
راه چاره : باید به پدر و مادرها آموزش دهیم و آنها را توانمند کنیم. متاسفانه نوجوانان ما فقط تست زدن را یاد می گیرند. در گذشته نوجوانان در هر لحظه از زندگی مهارت های زندگی را یاد می گرفتند مثلا خانم ها در هنگام اشپزی کردن در خصوص مسائل زندگی صحبت می کردند تا مشکلات را برطرف کنند. وقتی کودک با پدرش به خرید می رفت یاد می گرفت که چطور هنگام خرید چانه بزند و همینطور پول ندهد. یاد می گرفت به کدام دوستش پول قرض بدهد و به کدام نه. ولی الان اکثر کودکان از این امکانات محرومند. الان فقط برای ورود به دانشگاه تلاش می کنند. بنابراین جوانهایی را خواهیم داشت که از نظر عملی هنوز بچه اند. اول خود پدر و مادرها باید این مهارت ها را یاد بگیرند و دوم اینکه همانطور که به بچه ها ریاضی و جغرافیا آموزش می دهیم مهارت های زندگی را هم آموزش دهیم. مثلا آموزش دهیم که وقتی استرس داریم چکار کنیم.
محققان در یک کار تحقیقی به مطالعه دو کودک پسر که هر دو در شرایط کاملا مشابه خانوادگی ، اقتصادی و ... بودند پرداختند اما متوجه شدند که یک پسر به اعتیاد دچار شد اما دیگری خیر. کودکی که مبتلا نشد دارای مهارتهای زندگی بود.
مهارتهای زندگی چیست؟
منظور از مهارت های زندگی این است که فرد در رابطه با خود، جامعه و دیگران مسئولانه برخورد کند و تصمیم گیری های صحیح در مواقع پرخطر داشته باشد. فردی که مهارت های زندگی را یاد می گیرد بدون اینکه به خود یا دیگران صدمه بزند مسئولیت پذیر می شود و در برابر مشکلات بهترین عکس العمل را نشان می دهد.
این مهارت ها 15 سال عمر دارد. ایران جزو اولین کشورهایی است که از این مهارت ها استفاده کرد. مهارت هایی مثل درست غذا خوردن ، آشپزی، درست خوابیدن، مسواک زدن، خیاطی، حساب دخل و خرج را داشتن و ... اگر چه مهارت زندگی هستند اما آن مهارت هایی که برای پیشگیری از اعتیاد هستند نیست.
مهمترین مهارت زندگی مهارت خودآگاهی است. در این مهارت به بچه ها یاد می دهیم که شما چه کسی هستید؟ از کجا آمدی؟ چه ارزش هایی داری؟بچه ها باید خودشان را دوست داشته باشند و عزت نفس داشته باشند. داشتن عزت نفس باعث می شود که از مشکلاتی مانند اعتیاد جلوگیری شود. باید به کودکان الگوهای سالم در حوزه های مختلف را معرفی کنیم
مهارت همدلی : یعنی افراد دیگر را به خوبی درک کنیم و خود را به جای افراد دیگر بگذاریم مثلا معلم،مدیر،دوست و ... که باعث درک متقابل می شودبعضی معتادین بلد نیستند که خوب حرف بزنند و چون راه درست ارتباط با افراد دیگر را نمی دانستند برای تخلیه خود سراغ مواد مخدر رفته اند.
ارتباط موثر : در این مهارت به کودکان یاد می دهیم کی حرف بزند و کی نه، جملات و کلماتی را که به کار می برد، نوع نگاه کردن و نوع حرکت دست و ... را آموزش می دهیم این مهارت از طریق تمرین به دست می آید.
مدیریت استرس: چیزهایی که کوچک هستند و در زندگی ما تاثیر دارند(خصوصا در بحث اعتیاد) مثل امتحانات، ترافیک، محدودیت زمان و ... با ما هستند و نمی توانیم آنها را حذف کنیم. چگونه این استرس ها را مدیریت کنیم؟ بعضی افراد برای کنترل استرس خود مواد را شروع کرده اند . دوره نوجوانی دوره پر استرسی است .
تصمیم گیری : فرد باید بر اساس منطق و تعقل تصمیم بگیرد و احساسی نباشد. مهارت تفکر نقاد زیر بنای تصمیم گیری موثر است. اگر کودک یاد بگیرد که از بین موقعیت های مختلف بهترین را انتخاب کند موفق شده است.
توانایی حل مسئله : نوجوان باید خود مشکلاتش را حل کند. افرادی که توانایی حل مسئله ندارند و فاقد قدرت تصمیم گیری هستند احساس می کنند که تمام مشکلات برای آنهاست و می گویند: "هر چی بلاست سر من می آد" ، " هر چی مشکله برای منه" . این افکار منفی باعث ضعیف شدن این افراد می شود. "نمی توانم این مسئله را حل کنم"." این مسئله زندگی من را به هم می زند". باید پیش خود فکر کند که این مشکل ممکن است برای هر کسی پیش آید. یعنی خودآگاهی داشته باشد.
بارش افکار : قدم بعدی برای حل مسئله بارش افکار است و افراد خانواده می توانند با هم فکری هم بهترین راه حل را برای مشکلات پیدا کنند . مثلا پدر و مادر با هم در مورد راه حل ترک فرزند خود فکر کنند.
تفکر نقاد : در این مهارت فرد یاد می گیرد که هر چیزی را به همان شکلی که به او می دهند نپذیرد و یا رد نکند. بعضی پدر و مادرها دوست دارند که بچه حرف آنها را به همان صورتی که می گویند قبول کنند. اگر بچه هنگام تعارف سیگار از خود بپرسد" چرا این را به من تعارف کرد؟ چرا شیشه گرمی اینقدر را به من تعارف کرد ؟ مگر او خوبی مرا می خواد؟" فرزند حرف شنو لزوما فرزند خوبی نیست و نباید خیلی راحت هر حرفی را بپذیرد.
این نوع آموزش ها باید از مهد کودک و دبستان شروع شود اما متناسب با سطح درک و فهم آنها باشد. می توانیم برای بچه ها ی کوچک از نقش بازی کردن استفاده کنیم. هر چه سن آموزش پایینتر باشد اثر بخشی آن نیز بیشتر است.
برداشته شده از سایت خانواده ما
معتادان به مواد مخدر خود را فهیم تر از دیگران می دانند به ویژه در حالت
خماری خود را صاحب حق دانسته و از همه طلبکار و متوقع هستند و در رابطه با
انجام نشدن کارها و خواسته هایشان و خطاهای زندگی شان همه را مقصر می دانند
جز خودشان، چرا که بارزترین خصیصه روانی آن ها، خود شیفتگی است. آن ها
رفیق بد و همسر ناسازگار یا رفتار نادرست والدین را به عنوان عوامل گرایش
خود به اعتیاد در اولویت قرار می دهند.
پرگویی و احیاناً دروغ گویی به خصوص در حالت نشئگی از خصایص دیگر شخصیتی
آن ها است. بیشتر آن ها به نگرش های فلسفی روی می آورند و بر پوچی دنیا
اشاره می کنند و این نگرش را که در اثر اعتیاد حاصل شده، جهان بینی و ژرف
بینی خود نسبت می دهند و این دیدگاه ممکن است به افسردگی عمیق، خودکشی و
کناره گیری از کار و فعالیت اجتماعی منجر شود.
با پیشرفت مصرف تغییرات
رفتاری و شخصیتی زیادی در فرد به وجود می آید از مهم ترین تغییر آن ها این
است که معتاد را به موجودی زبون و ذلیل بدل می سازد و ضعف و ناتوانی و ترس
زیادی بر او تحمیل می کند.
کلیه معتادان انسان هایی ظریف و زود رنج
هستند و در بین معتادان فردی که اراده قوی داشته باشد تاکنون مشاهده نشده
است. لذا کسانی که پایداری و ثبات روانی ضعیف دارند یا به قول خودشان لطیف
می باشند بیشتر گرایش به مواد مخدر پیدا می کنند و این ها بیشتر مصرف مواد
را تفننی آغاز کرده اند که اندک اندک به صورت نیازشان در می آید.
افراد معتاد به هیچ چیز و هیچ کس وفادار نیستند و تنها سعی آن ها در به دست آوردن مواد مخدر مورد نیازشان است.
بیشتر آن ها لذت طلب و خشن هستند و حتی بعد از مصرف مواد از هر کار و هر
چیزی لذت می برند. ولی با این حال زود رنج و خشن هستند و بسیار متوقع.
از لحاظ عاطفی در برابر هیچ کس و هیچ چیز احساس مسئولیت نمی کنند و مردم و اطرافیان را مسئوول رفتار خود می دانند.
بنابراین برای جلوگیری از اعتیاد مجدد باید به نکاتی توجه داشته باشیم.
این مرحله تنها با استفاده از داروی بی زاری موسوم به نالتروکسون که بین
معتادان به این عنوان معروف گشته میسر نیست.
نالتروکسون که به صورت
کپسول های 25 میلی گرمی و 50 میلی گرمی در داروخانه ها موجود است. در واقع
یک آنتاگونیست (ضد مورفین) است و با مصرف روزانه این دارو گیرنده های
مورفین در بدن فرد اشغال می شود و حتی در صورت حضور فرد در محیطی که تریاک
کشیده می شود فرد دچار حالت تهوع گشته و این وضعیت اندک اندک باعث بی زاری
وی از این ماده می شود و در نتیجه از حضور در جمع معتادین و مصرف مجدد ماده
مخدر دور می ماند. نکته قابل توجه آن است که اگر فرد از روی ناآگاهی مثلاً
تریاک مصرف کند در عرض مدت کوتاهی دچار شوک گشته و مرگ او قطعی است. لذا
تجویز این دارو باید زمانی آغاز شود که حتی یک میلی گرم مورفین یا ماده
مخدر در خون شخص نباشد و آزمایش خون او از نظر مواد مورفینی کاملاً مفید
باشد چرا که در غیر این صورت تشنج و عوارض مرگباری به دنبال خواهد داشت اگر
خودسرانه به مصرف دارو اقدام شود.
از طرفی مصرف بلند مدت نالتروکسون
هرگز توصیه نمی شود چرا که مکانیسم متابولیزه شدن این دارو از راه کبد است و
مصرف بیش از 6 ماه آن ممکن است عوارض خطرناکی برای کبد داشته باشد. دلیل
دیگر عدم توصیه علمی مصرف دراز مدت این دارو آن است اگر فرد مصرف کننده
نالتروکسون دچار سانحه ای شده و به بیمارستان انتقال یابد چون پزشکان و
کادر درمانی از این مسأله مطلع نیستند ممکن است به فرد مصدوم که معمولاً به
آرام بخش نیاز دارد از داروهایی که حاوی مواد مخدر ضد درد است استفاده
کنند. لذا در چنین مواردی فرد حتماً باید یادداشتی همراه خود داشته باشد تا
کادر درمانی از وضعیت بیمار مطلع باشند و دارویی تجویز نکنند که منجر به
مرگ وی گردد.
یکی از راه حل های علمی برای جلوگیری از عود مجدد اعتیاد
فرد، مصرف کوتاه مدت داروی نالتروکسون همراه با روان درمانی و ریشه یابی
علل گرایش فرد به سوی مواد مخدر است چرا که مصرف مواد مخدر مثل خاکستری است
که روی آتش مشکلات روانی و شخصیتی فردی را می پوشاند و بعد از قطع مصرف
است که مشکلات فرد تازه نمایان می شود.
کسانی که اضطراب، افسردگی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت مرزی دارند بیشتر روی به مصرف این گونه مواد می آورند.
سابقه اختلال سلوک در دوران کودکی یا نوجوانی به عنوان عامل مهم خطر ساز برای اختلال های مرتبط با مصرف مواد مخدر شناخته شده است.
در افرادی که به مواد افیونی وابستگی دارند خطر بروز نشانه های افسردگی کوتاه مدت، خفیف تا متوسط وجود دارد.